بار دیگر شهری که دوست میداشتم یکی از عاشقانهترین کتابهای نادر ابراهیمی است.
کتاب پر است از جملات زیبا،:
- ما هرگز از آنچه نمیدانستیم و از کسانی که نمیشناختیم ترسی نداشتیم. ترس، سوغاتِ آشناییهاست.
- التماس شُکوه زندگی را فرو میریزد. تمنا، بودن را بیرنگ میکند. و آنچه از هر استغاثه به جای میماند ندامت است.
راوی: لاله
اولین نفر کامنت بزار
کتاب راه هنرمند یک راهنما...
حرخیزی نهتنها در این روزگار پرمشغله حائز اهمیت...
...
در آغاز هر روزه و در ادامه هرازگاهی، که ضمن آنه...
زندگی بدون روزهای بد نمی شود, بدون روزهای اشک و...
کسی که در برابر بتهوون، باخ و موتزارات، فروتنان...
زندگی مشترک را نمی توان یک بار به خطر انداخت و ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است