ساقيا آمدن عيد مبارک بادت
وان مواعيد که کردی مرواد از يادت
در شگفتم که در اين مدت ايام فراق
برگرفتی ز حريفان (عزیزان) دل و دل میدادت
برسان بندگی دختر رز گو به درآی
که دم و همت ما کرد ز بند آزادت
شادی مجلسيان در قدم و مقدم توست
جای غم باد هر آن دل که نخواهد شادت
شکر ايزد که ز تاراج خزان رخنه نيافت
بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت
چشم بد دور کز آن تفرقهات بازآورد
طالع نامور و دولت مادرزادت
حافظ از دست مده دولت (صحبت) اين کشتی نوح
ور نه طوفان حوادث ببرد (بکند) بنيادت
اولین نفر کامنت بزار
سينهام ز آتش دل در غم جانانه بسوخت ...
خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
اي شاهد قدسي که کشد بند نقابت
گفتم اي سلطان خوبان رحم کن بر اين غر...
مي دمد صبح و کله بست سحاب
الص...
اي فروغ ماه حسن از روي رخشان شما
...ساقي به نور باده برافروز جام ما
...دوش از مسجد سوي ميخانه میشد پير ما<...
رونق عهد شباب است دگر بستان را
<...تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است