دکلمه پاییز
با صدای شهرام صدیق
بیچاره پاییز دستش نمک ندارد...
این همه باران به آدم ها میبخشد
اما همین آدم ها تهمت ناروای خزان را به او میزنند
.خودمانیم ...
تقصیر خودش است ....
بلد نیست مثل بهار خودگیر باشد ...
تا شب عیدی زیرلفظی بگیردو با هزار ناز و کرشمه سال تحویلی را هدیه دهد ...
سیاست تابستان را هم ندارد
که در ظاهر با آدمها گرم و صمیمی باشد
ولی از پشت خنجری سوزناک بزند.
بیچاره .....
بخت و اقبال زمستان هم نصیبش نشده که با تمام سردی و بی تفاوتیش این همه خواهان داشته باشد .
او پاییز است روراست و بخشنده... ساده دل فکر میکنداگر تمام داشته هایش را زیر پای آدمها بریزد ...
روزی... جایی...
لحظه ای از خوبیهایش یاد میکنند.
خبر ندارد آدم ها رو راست بودن و بخشنده بودنش را به پای محبتش نمیگذارند.. عادت ادمها همین
اولین نفر کامنت بزار
دکلمه یغمای پاییز
نوشته: فرامر...
داستان ظهر جمعه
نوشته: رضا افس...
حکایت این نیز بگذرد
گوینده شهر...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است