• 9 ماه پیش

  • 189

  • 06:00
توضیحات

ادم های خودخواه و مغرور هیچ وقت احساسات و عواطف دیگران رو نمیخان درک کنن اما خب روزی میرسه که این موجود سنگ شده دلش میخواد که احساساتی رو بفهمه. دوست داره عواطفی بهش جریان پیدا کنه اما چرا میخاد این اتفاق بیوفته ؟

چون میفهمه تنها اتفاق زیبای جهان و تنها خوشبختی زندگی همین جریان داشتن عواطف در رگ های خودشه. حالا شانس باهاش یار میشه و فرشته ای جذاب توی زندگیش ، معجزه وار وارد میشه. خب به گذشتش به عمری که از سر گذرونده نگاه میکنه و همون مقداری هم که با فرشته زندگیش ، گذرونده مقایسه میکنه و بخودش میگه، من اینو میخام ، برای الانم، برای بقیه عمرم اما چی میخام؟

من خودش با همه غصه هاش با همه ناراحتی هاش با همه تاریکی هاش با همه خنده و شادی هاش با همه سختی هاش میخامش. اینجاس تازه ارامش توی رگهام جریان پیدا میکنه. شازده کوچولوم عاشقتم و تا اخرین نفس پشتت هستم


shenoto-ads
shenoto-ads