• 7 ماه پیش

  • 2

  • 01:07:25

قسمت دویست و هفتاد و هشتم ابیات 19950 تا 20068🔞

مثنوی خوانی | Masnavi Khani
0
توضیحات

حکایت ضیاء دلق کی سخت دراز بود و برادرش شیخ اسلام تاج بلخ به غایت کوتاه بالا بود و این شیخ اسلام از برادرش ضیا ننگ داشتی ضیا در آمد به درس او و همه صدور بلخ حاضر به درس او ضیا خدمتی کرد و بگذشت شیخ اسلام او را نیم قیامی کرد سرسری گفت آری سخت درازی پاره‌ای در دزد


====================

رفتن امیر خشم‌آلود برای گوشمال زاهد

====================

قصد انداختن مصطفی علیه‌السلام خود را از کوه حری از وحشت دیر نمودن جبرئیل علیه‌السلام خود را به وی و پیدا شدن جبرئیل به وی کی مینداز کی ترا دولتها در پیش است

====================

جواب گفتن امیر مر آن شفیعان را و همسایگان زاهد را کی گستاخی چرا کرد و سبوی ما را چرا شکست من درین باب شفاعت قبول نخواهم کرد کی سوگند خورده‌ام کی سزای او را بدهم

====================

دو بار دست و پای امیر را بوسیدن و لابه کردن شفیعان و همسایگان زاهد

====================

باز جواب گفتن آن امیر ایشان را


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads