• 6 ماه پیش

  • 49

  • 01:05:07

چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش ۲۸۰

رواق / Ravaq
0
توضیحات

«««««🍷می‌بهـا»»»»»

غزل نمره ۲۸۰

مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن


چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش

به هر شکسته که پيوست تازه شد جانش

کجاست همنفسی تا (که شرح غصه دهم) به شرح عرضه دهم

که دل چه می‌کشد از روزگار هجرانش؟

زمانه از ورق گل مثال روی تو (ساخت) بست

ولی ز شرم تو در غنچه کرد پنهانش

تو خفته‌ای (جُسته‌ای) (بسی شدیم) و (بدین سفینه) نشد عشق را کرانه پديد

تبارک الله از اين ره که نيست پايانش


برید باد صبا نامه‌ای که برد به دوست

ز خون دیده‌ی ما بود مهر عنوانش

جمال کعبه مگر عذر رهروان خواهد

که جان زنده‌دلان سوخت در بيابانش

بدين شکسته بيت‌الحزن که می‌آرد

نشان يوسف دل از چه زنخدانش؟

بگيرم آن سر زلف و به دست خواجه دهم

که سوخت حافظ بی‌دل ز مکر و دستانش



Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

با صدای

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها