• 5 ماه پیش

  • 46

  • 03:31

شمارۀ 144- غزلی از دکتر مظاهر مصفا

پانصد غزل - بخش چهارم
0
توضیحات

اى بهار بی‌‏خزان، ایران جاویدان من‏!


بوستانبان! گردشى در بوستانت گو به چند؟

بوى گل خواهم شنیدن از دهانت گو به چند؟

خار دیوارم نه گل چینم به دیدارى خوشم‏

دیدنى زین‌سان به جان من به جانت گو به چند؟

یک قفس جاى تماشا یک هوس گشت و گذار

یک نفس شور و نواى بلبلانت گو به چند؟

باز جستن از شمیم شاخ گل پیغام یار

راز گفتن با نسیم رازدانت گو به چند؟

آرزوى آفتاب روى ماهى سوزدم‏

بوستان‏بان سایه‏‌‌اى از سایه‏‌بانت گو به چند؟

خون ز چشمم می‌فشاند یاد روى و موى دوست‏

نرگسانت، سنبلانت، ارغوانت، گو به چند؟

وارهیدن از غم هستى کنار جویبار

آرمیدن زیر سرو قصّه‌خوانت گو به چند؟

عبرتى از دفتر بی‌اعتبار عمرِ گل‏

درسى از آیینۀ آب روانت گو به چند؟

صحبت از طیش خریف توست نه عیش ربیع‏

نوش گل نه، نیش خار بوستانت گو به چند؟

نیست گر وقت بهارت گوشۀ چشمى به من‏

گوش کن یک دم تماشاى خزانت گو به چند؟

آشیان پیش نسیمى سایۀ خارى مراست‏

نام این گر آشیان است آشیانت گو به چند؟

اى بهار بی‌‏خزان، ایران جاویدان من‏!

جاى چشمى از غبار آستانت گو به چند؟


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز