توضیحات
چگونه ادا کنم؟چگونه گره از این سخن خود باز کنم؟چگونه فریاد زنم با دهانی که خودخواسته فرو بستهام؟حتی میلرزد قلمم وقتی که به آن میاندیشم وقتی که شیطان خودی مینمایدبا برق چکه و صدای سم خود عرض اندام مینماید فکر نکنی که او حتی برای یک لحظه چشمانش را بسته استاو یک عمر را برای همین لحظه کمین نشسته استخواهید دید چگونه تمام راهها را بر مهرههایشان بسته استو جز ذلت و خواری برایشان چیزی ننوشته است و اشتباه هم نکننگو که عدالت کجاستچگونه با این همه ظلم دستگاه عدل پابرجاستتو چه دانی کدام پاره از دردها طلاستمزد آنهایی که در قلبشان هنوز بارقههایی از نور ماناست وقتی که شعلههای شقاوت تا فلک سر میکشندو دلهای دردمند را تا مغز استخان میخراشندفکر نکنی که چه آسان ظالم به اهدافش رسیده است اینها هم تله خود اوست تا تنها اتمام حجتی کرده باشدبرای عذاب دردناکی که برایشان مهیا کرده استجهان پر است از ملولی برای او که کمی تاریخ خوانده است برای تو هم که او این درد را برای تو خواسته استنه که برای عذابت بلکه برای رد کردن خودت از سوراخ غربالشیا نشاندنت در جایگاهی مقربتر از دیگر بندگانشباید که صبور باشی تا پس دهی امتحانشو چون وعده سحر نزدیک استبر کسی که حرارت خورشید را لااقل یکبار درک کرده استحلاوت هر چه از او بر او رسد، چون قند شیرین است