توضیحات
نسخه متنی در سال هایی نه چندان دور پیرمردی ورشکسته زندگی می کرد که خانه ای کوچک و محقر و ماشینی قراضه داشت. او با چک های ماهیانه ناچیزی که از تامین اجتماعی دریافت می کرد به سختی زندگی می کرد. اما در سن 65 سالگی تصمیم گرفت تا اوضاع را تغییر دهد و آن گونه که می خواست زندگی کند. برای این منظور با خود فکر کرد چه چیزی خاصی برای ارائه دارد! دوستانش عاشق جوجه ای بودند که او آماده می کرد. با خود فکر کرد این بزرگ ترین برتری او نسبت به دیگران است و این می […]