به ملازمان سلطان که رساند این دعا راکه به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا راز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهممگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا رامژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارتز فریب او بیندیش و غلط مکن نگاراد...
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا رادردا که راز پنهان خواهد شد آشکاراکشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیزباشد که بازبینم دیدار آشنا راده روزه مهر گردون افسانه است و افسوننیکی به جای یاران فرصت شمار یارادر حل...
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا راکه سر به کوه و بیابان تو دادهای ما راشکرفروش که عمرش دراز باد چراتفقدی نکند طوطی شکرخا راغرور حسنت اجازت مگر نداد ای گلکه پرسشی نکنی عندلیب شیدا رابه خلق و لطف توان کرد ...
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما رابه خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا رابده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافتکنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا رافغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوبچنان بردند صبر از د...
صلاح کار کجا و من خراب کجاببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجادلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوسکجاست دیر مغان و شراب ناب کجاچه نسبت است به رندی صلاح و تقوا راسماع وعظ کجا نغمه رباب کجاز روی دوست دل دشمنان چه...
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولهاکه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلهابه بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشایدز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلهامرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دمجرس فریاد می...