ما ایران را دوست داریم .
آسمان ابری بود. باران نم نم ، می بارید.
من دوربین دارم.من با دوربین آبادی را می بینم.
او نادان نیست.
من سیما را در ساری ندیدم.
او در رامسر بستری است.
اولین نفر کامنت بزار
ایران_ایرانی_ایست_بیست_دیر
دوستی_دوربین_آ...
او در باران آرام آرام آمد.
او سردرد دارد....
دانا_بادبان_دندان_درمان_آبادان
دربان_تن_ن...
او سردرد دارد.او تب دارد .
برادرم آرام آر...
سارا در دست سبد دارد.او در سبد توت دارد .
را_رَ_رو
آر_اَر_اور
رب_رد_در_تر_سر<...
دست_دستم_دوست_دوستم_بست_بستم
سام ...
تا_تَ (غیرآخر)_تو
آت_ات_اوت
ت...
با سام بودم .
او باادب بود.
او با ا...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است