نگران شدن توی ادم ها یه نوعش خیلی جذاب و زیباست.
نگرانی که از روی دوست داشتن اتفاق میوفته. نه از سر نیاز تنها نبودن، بلکه از حس خاستن و عشق و نیاز روح ،اتفاق میوفته. زمانی که توی تاریکی دراز میکشم، یا توی طبیعت به دور دست ها نگاه میکنم، بودن یه شازده کوچولو که نگران منه ، حس غرور بهم میده. اینکه ادم توی زندگیش یکی خیلی خاص نگرانش باشه ، قند توی دلم اب میشه. در طول عمرم شلوغی های زیادی دیدم ولی هیچ شلوغی نبود که بخام حس کنم ، همراه دارم یا تنها نیستم. همیشه دلم دوتایی میخاست که از روی دلم بچسبم بهش ولی هیچوقت این رغبت ایجاد نشد ولی حالا
حتی خودم دلم میخاد از روی دلم نگران بشم. نگرانی که لذت بخشه. نگرانی که منو به وجد میاره.نگرانی برای یکی که یه روز سنگ بوده حکم شاهکار رو داره
اخیش
هرموقع به ملکه دربارم فکر میکنم ، پادشاهی ذهنم ،به بودنش افتخار میکند که ملکه دربارشدنم را پذیرا شد تا این سرزمین ویرانم را با بوی عطر و رایحه ات ، رنگ بدی ، زیبای من
میخاهمت
اولین نفر کامنت بزار
توی دنیای به این بزرگی ،باهم بودن ها خی...
بیست سال به سبک خودم سعی کردم زندگی کنم...
همیشه به حواس پنجگانه فقط به عنوان مطال...
هشتم مارس
روز زن...
خاطره سازی بخایم نخایم اتفاق میوفته
دلت غافلگیری میخاست آیا
...
انگیزه
شاید فقط ...
هرچی پیش بیاد اصلن مهم نیس...من هستم
هنوزم اندازه ی قبل دوستت دارم<...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است