فصل 7

یه دختری میشناسم که به شدت مستقل و قدرتمند هست ، کل خاندانش کوچیک و بزرگ میان ازش راهنمایی میگیرن ، بعدش این ادم شگفت انگیز که عشق من هم هست ، حرف های من رو با جان دلش میشنوه و اهمیت میده، زمانی که هر بار این اتفاق میوفته

من با خودم فکر میکنم

این گوش کردن از سر اجبار و نیاز و زور و و و هیچی هیچی نیست جز عشق

این نگاه و اخلاقش اونقدر بهم ذوق تزریق میکنه که دقیقا همونطور دوست دارم با جون و دل به حرف ها و رفتارش دقت کنم و انجام بدم. همش نیشم باهات باز میشه شیطون کوشولوم

این منش و اخلاقی که هیچوقت ندیدم و یه غنیمت زیباست برای منی که تشنه ای بودم ، در کویری که زندگی توش وجود نداشت

گل مرداب زندگیم زیباییت منو مبهوت خودت کرده و دوس دارم ساعت ها نگاهت کنم و حواسم بهت باشه