حکایت عیاضی رحمهالله کی هفتاد غزو کرده بود سینه برهنه بر امید شهید شدن چون از آن نومید شد از جهاد اصغر رو به جهاد اکبر آورد و خلوت گزید ناگهان طبل غازیان شنید نفس از اندرون زنجیر میدرانید سوی غزا و متهم داشتن او نفس خود را درین رغبت
========================
حکایت آن مجاهد کی از همیان سیم هر روز یک درم در خندق انداختی به تفاریق از بهر ستیزهٔ حرص و آرزوی نفس و وسوسهٔ نفس کی چون میاندازی به خندق باری به یکبار بینداز تا خلاص یابم کی الیاس احدی الراحتین او گفته کی این راحت نیز ندهم
========================
صفت کردن مرد غماز و نمودن صورت کنیزک مصور در کاغذ و عاشق شدن خلیفهٔ مصر بر آن صورت و فرستادن خلیفه امیری را با سپاه گران بدر موصل و قتل و ویرانی بسیار کردن بهر این غرض
========================
ایثار کردن صاحب موصل آن کنیزک را بدین خلیفه تا خونریز مسلمانان بیشتر نشود
اولین نفر کامنت بزار
🔞🔞🔞🔞🔞🔞
تمثیل فکر هر روزینه کی اندر ...
تفسیر این آیت که وَ إِنَّ الدّارَ الآخِرةَ لَهی...
حکایت ضیاء دلق کی سخت دراز بود و برادرش شیخ اسل...
حکایت کافری کی گفتندش در عهد ابا یزید کی مسلمان...
پرسیدن پادشاه قاصدا ایاز را کی چندین غم و شادی ...
حکایت آن درویش کی در هری غلامان آراستهٔ عمید خر...
درک وجدانی چون اختیار و اضطرار و خشم و اصطبار و...
حکایت آن راهب که روز با چراغ میگشت در میان باز...
اشارت آمدن از غیب به شیخ کی این دو سال به فرمان...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است