داستان کوتاه جشن فرخنده مربوط به روزگار قانون کشف حجاب است. وقتی میگوییم جشن فرخنده به نظر میآید میخواهیم با بزن بکوب و شادمانی همراه باشیم، در حالی که راوی از همان ابتدا با نامهی دعوت به این مهمانی که پست چی آن را میآورد، سایهای شوم و نامبارک بر پیکرهی داستان میافکند. به پدر راوی که پیش نماز مسجد محله است، دستور داده شده که به اتفاق همسرش که باید کشف حجاب کند، در سالگرد جشن آزادی بانوان شرکت کند. پدر راوی که مردی است متدین و متعصب، از این اجبار برای حضور در میهمانی به هم میریزد و این اوضاع و احوال، داستان را جلو میبرد. سرانجام او تصمیم میگیرد در روز جشن به قم سفر کند، تا به این بهانه در این مهمانی شرکت نکند.
صفحه اینستاگرام رادیو حکایت:
https://www.instagram.com/radiohekayat
کانال تلگرام رادیو حکایت:
لینک حمایت های ارزی و ریالی از پادکست رادیو حکایت:
https://hamibash.com/Radiohekayat
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
اولین نفر کامنت بزار
درباره داستان کوتاه فردا در راه است بهرام صادقی...
جنگ جهانی دوم تمام شده است. مردی همبندش را که س...
در داستان «قربانی» خسرو در اثر بیماری سل بستری ...
داستان کوتاه نامزد و مرگ اثر ژیل پرو، داستان زن...
داستان عشق و عاشقی در شهر شیراز اونم با قلم رسو...
به نظرم این داستان بسیار به زندگی ما نزدیک است ...
هر روزتان نوروز
نوروزتان پیروز
صفحه...
خواندن آثار سلینجر مانند پازلی است که باید قطعا...
ماجرای داستان کوتاه نابغه ی هوش نوشته ی طنز نوی...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است