19سالم که بود توی تخت خابگاه دراز میکشیدم و توی تنهایی فریدون فروغی گوش میکردم . جالبه من اون موقع ها بتهوون و موتزارت هم گوش میکردم. اونم خابگاه ازاد کاشان سال 81
فقط میخاستم زمان بگذره . اصلا نمیدونستم دلم چی میخاد. همش فکر میکردم افسردگی دارم یا فاز غم برای گذر زمان خیلی بهتر از چیزای دیگس. ولی بعدش که بتهوون سمفونی 9 بتهوون گوش میکردم از خودم میپرسم واقعا دنبال چیم ولی خب مغزم پر از خالی بود و نیاز داشت که ورودی داشته باشه. بعدش با دنیای سینما اشنا شدم و شروع کردم فیلم دیدن. فیلم ام سیاه سفید 1931 دیدم تا بروزترین فیلم ها رو. همیشه دنبال پیدا کردن این جواب بودم. دوستی های متفاوت میومد میرفت. یکی بعد از دیگری رو یه جوری میترکوندم که خودش بره. یادم نمیاد کسی رو خودم کات کرده باشم.
توی هیچکدومشون گم گشتم رو پیدا نمیکردم گاهی اونقد یهو بیزار میشدم که بدترین رفتارها رو انجام میدادم. فسلفه فکریمو هی قوی تر میکردم و از یه طرف به شناخت ادما میزدم تا این دوتا توی یه نقطه طلاقی داشته باشن. الان که به این روند نگاه میکنم میبینم هرکاری لازم بوده کردم تا این نقطه طلاقی رو بالاخره بهم برسونم ولی نشد که نشد. بعدش به خاموشی مطلق رسیدم. یه جور خاموش شدم دو سال قفل شده بودم.بعد دوسال بالاخره پیدات شد. حالا اون طلاقی یه جوری دوتا خط بهم رسیده که تازه میفهمم عدد چهل چه قدر عجیبه.
چقدر به موقع اومدی آخیش
قلبم با وجودت اروم گرفت. هیچ عجله ای ندارم هیچیا
چشمای تو هنوزم اخرین قراره من با بارونه ، صدای تو یه سفمونی تو هر عصب وجومدمه
اولین نفر کامنت بزار
تو با من میدویی
توی زندگیم خیلی تک روی کر...
زندگی دو نفره از راه دور
توی تعریف معنای ...
همه ی این اتفاقات ، فکرا ، رویاها ، همش فقط با ...
دو روز تموم همش هندونه
یه مهر تایید دیگه ...
مهم اینه حال تو خوب باشه
این فقط یه جمله ...
توی زندگیم خیلی تلفنی حرف زدم ولی هیچ وقت...
هیچوقت تصویر سازی برای اینده برام جذاب نبود ، م...
ادم هرچقدر هم بگه من تنهایی میتونم زندگی کنم و ...
دوپامین
نمیدونم ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است