به پژواک صدا دمساز شد شور جنون با من
چه کردی انتظار، ای انتظار لاله گون با من
که اینسان همسفر شد جای دل یک لُجّه خون با من؟
گرفتم تیشۀ تیز قلم، هموار سازم ره
نگر چون کرد ای محبوب رنج بیستون با من!
تو را فریاد کردم در سکون لحظه ها اما
به پژواک صدا دمساز شد شور جنون با من
گواهی می دهد دل از ورای ابر میتابی
نتابی گر، چه خواهد کرد شام قیرگون با من؟
حضورت طرفه گلزاریست ما چشم انتظاران را
بیا مپسند از این بیش پاییز درون با من
شکسته دل ز سنگ هجر تو ای منتظر، بنگر
روان این قایق بشکسته بر دریای خون با من
مبادا بی تو جایت در دلم، ای همنشین دل!
تو بنشین تا که ننشانند اغوای فسون با من
اولین نفر کامنت بزار
جانانه در کنار، ول...
امید از تو نشویم <...
خوشتر ز دوا
ز راه مهر، تو
چون سنگ...
خزان گلبنِ سبز
در فراق یار گرید!<...
اى بهار بیخزان
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است