• 5 ماه پیش

  • 42

  • 02:13

شمارۀ 153- غزلی از سپیده کاشانی

پانصد غزل - بخش چهارم
1
توضیحات

به پژواک صدا دمساز شد شور جنون با من


چه کردی انتظار، ای انتظار لاله گون با من

که این‌سان همسفر شد جای دل یک لُجّه خون با من؟

گرفتم تیشۀ تیز قلم، هموار سازم ره

نگر چون کرد ای محبوب رنج بیستون با من!

تو را فریاد کردم در سکون لحظه ‌ها اما

به پژواک صدا دمساز شد شور جنون با من

گواهی می ‌دهد دل از ورای ابر می‌‌تابی

نتابی گر، چه خواهد کرد شام قیرگون با من؟

حضورت طرفه گلزاری‌ست ما چشم انتظاران را

بیا مپسند از این بیش پاییز درون با من

شکسته‌ دل ز سنگ هجر تو ای منتظر، بنگر

روان این قایق بشکسته بر دریای خون با من

مبادا بی تو جایت در دلم، ای همنشین دل!

تو بنشین تا که ننشانند اغوای فسون با من



با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز