تابستون با تو شبیهِ شعری ناتموم بود.
نسیمی که موهاتو میرقصوند،
آفتابی که وقتی میخندیدی،
رنگ تازه میگرفت.
من هنوز یادمه...
اون روزایی که تو فقط نگاه میکردی و چیزی نمیگفتی.
حرف نزدنت، بلندتر از هر اعترافی بود.
نگاهت، همهچی رو لو میداد...
ولی تو ساکت موندی.
اولین نفر کامنت بزار
خونه پر از پنجره است ، اما شب ها هیچکدوم روشن ...
ون تابستون، هوا بوی دریا میداد.
شبها که...
«اولین بار که دیدمت...
یه لحظه بیشتر طول ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است