داستان ماهی
گوینده: شهرام پیری صدیق
ماهی مون هی میخواست یه چیزی بهم بگه، تا دهنشو باز میکرد آب میرفت تو دهنش، و نمیتونست بگه. دست کردم تو آکواریوم درش آوردم. شروع کرد از خوشحالی بالا پایین پریدن. دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو. اینقدر بالا پایین پرید، خسته شد خوابید. دیدم بهترین موقعه تا خوابه دوباره بندازمش تو آب. ولی الان چند ساعته بیدار نشده. یعنی فکر کنم بیدار شده، دیده انداختمش اون تو، قهر کرده خودشو زده به خواب...! این داستان رفتار ما با بعضی آدمای اطرافمونه. دوسشون داریم و دوستمون دارند، ولی اونارو نمیفهمیم؛ فقط تو دنیای خودمون داریم بهترین رفتار رو با اونا میکنیم... "خسرو شکیبایی" با صدای: شهرام صدیق آدمایی که دوستشون داریم رو بیشتر بفهمیم…
اولین نفر کامنت بزار
خوانش بخشی از کتاب داش آکل
نوشته: صادق هد...
دکلمه عشق
نوشته:
آهنگ: آ...
مرا صدا بزن
ن...
دکلمه پریشانی
دکلمه آدم های معمولی
بخشی از نامه طنز دکتر نیاکی (در 96 سالگی)
دکلمه نه تو می مانی و نه اندوه
دکلمه کوچه
شاعر: فریدون مشیری<...
هیچوقت اسفند ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است