اولین نفر کامنت بزار
حکایت ضیاء دلق کی سخت دراز بود و برادرش شیخ اسل...
حکایت کافری کی گفتندش در عهد ابا یزید کی مسلمان...
پرسیدن پادشاه قاصدا ایاز را کی چندین غم و شادی ...
حکایت آن درویش کی در هری غلامان آراستهٔ عمید خر...
درک وجدانی چون اختیار و اضطرار و خشم و اصطبار و...
حکایت آن راهب که روز با چراغ میگشت در میان باز...
اشارت آمدن از غیب به شیخ کی این دو سال به فرمان...
آمدن شیخ بعد از چندین سال از بیابان به شهر غزنی...
پادکست ویژهی شب یلدا.
شامل توضیحاتی درب...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است