جودی ج۴ق10

کیک هویج گذاشتم توی تستر...سر25دقیقه روش سوخت . من نمیدونم دمای این تستر چقدره که اینقدر سریع میپزه

توی دستورش زده بودی 45 دقیقه درحالی فکر کنم سر یه ربع همه چیو میپزه

خوردیمش خیلی هم خوشمزه شده بود. قربون چشات بشم که ذوق میکنی دلم خاست ببوسمشون. اصلا بوی سوختگی نداد. هم هویج و هم گردوش کامل پخته شده بود خیلی مزش باحال شد

میدونی حتی سوختنش هم حس معنای زندگی با توست میدونی چرا؟

چون لحظه ها و ثانیه هام رو بر اساس تو چیدم. نتیجه مهم نیست ، مهم اینه انجام بشه تا بالاخره بشه.

این یه رسپی هست که تو یادم دادی میشه توی هر کاری از زندگیم معنیش کنم ،چون تو به همش رنگ و لعاب دادی

میدونی انرژی من از چی یا ازکجا تامین میشه؟

از ذوق تو

که باشه من ناممکن رو ممکن میکنم. چون قواعدی رو که طی سالها توی جونم نشسته با رسپی تو ترکیبش کردم و حالا حالش رو میبرم

نون جو ها رو فرستادم دهات با لذت با ماست دهاتی بلعیدنش. با ذوق تعریف کردن.

روزی رو یادم میاد که تصمیم گرفتم فقط توی دنیای تو زندگی کنم. وقتی از انتخابم مطمن شدم که تو همون مدلی هستی که کل ساعت های حیرون میگشتم ولی هیچوقت نمیخاستم به دنیای هیشکی پا بزارم.

من جَلد تو هستم ، بر بام تو هستم،

 تو شمس منی ، من خورشید پرستم.

 ای قبله مشرق ، ثنا گوی تو هستم.

هرکار کنی خوب کاری کردی ، یه وخ خودتو ازم نگیریا، حالیته؟

میگن توی بیست سالگی عاشق شدن هنر نیست اما توی سن من،

ادم توی زندگیش کلا تجربه نمیکنه حالیش نمیشه نمیفهمه چیو تجربه نکرده ، اما حالا تازه حالیم کردی یه دنیای دوست داشتنی هم هست که خودت ذره ذره توی جونم رنگ امیزیش کردی. یه جوری هیپنوتیزمم کردی که از انتظار کشیدن برای تو هم لذت میبرم. هیچ عجله ای ندارم هیچا ، اصن دلم میخاد هرچقدر زمان لازم داری تا بالاخره کاری که باید بکنی رو به نحو احسنت انجامش بدی.

اخرش به خودت و به خودم بگی اخیش دیگه به خودم بدهکار نیستم. بعدش دستت رو بگیرم بریم پی زندگی کردن دوتاییمون که کلی برنامه داریم باید بهشون برسیم. کلی کیک و شیرینی جذاب درست کنیم دنیا رو رنگی ترو شیرین تر کنیم

دستای سالیوانت همیشه برات بازه تا بدویی خودت رو بکوبی بهش ، حس آرامش بره توی جونت بگی: آخیش