شب هشتم
ارش جونی ، دلم برای شنیدن این خاستن تنگ شده
هر روز که میگذره به خودم میگم آخیش که تونستم پیدات کنم
آخیش که مال خودمی و توی این دنیای به این بزرگی شانس اینو داشتم که عاشق یه عشق معرکه بشم که خیلی خیلی جذابه
همیشه دلم میخواست عاشق بشم ولی به خودم اگه بشه چه خوب میشه!
بعدش از خودم میپرسیدم خب چطوری میشه که من توی این حس گیر کنم و با دل و جونم بخامش
امروز که مادرم از دهات برگشت حس کردم خیلی پیر و فرتوت شده. خستگی زندگی توی جونش داد و بیداد میکرد. بعدش به خودم و خودت فکر کردم من و تو هم روزی باهم پیر میشیم و همیشه در کنار همیم و این بهم حس خوشایندی داد.
دلم برات خیلی تنگ شده همراه زندگیم
اولین نفر کامنت بزار
شب ششم
همیشه دلم میخاست عاشق بشم بعدش دلم...
شب چهارم
امروز سی عدد کاپ کیک برای فردا س...
شب دوم
من هیچ شناختی از دلتنگی نداشتم ، ت...
از روزی که باهات آشنا شدم میدونی چیکار کردم؟ تا...
کیک هویج گذاشتم توی تستر...سر25دقیقه روش سوخت ....
بیقرارتم
در هوای تو دلم پر زد
سراغی...
شامم رو خوردم و اهنگ
دلت اگه تنگ ، زین ال...
یه نفر چقد میتون حس خوشبختی داشته باشه اخه؟
...یازدهمین ماهگردمون مبارک
تاحالا توی زندگی...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است