توضیحات
شنیدم کجا کسری شهریاربه هرمز یکی نامه کرد استوارز شاه جهاندار خورشید دهرمهست و سرافراز و گیرنده شهرجهاندار بیدار و نیکو کنشفشاننده گنج بی سرزنشفزاینده نام و تخت قبادگراینده تاج و شمشیر و دادکه با فر و برزست و فرهنگ و نامز تاج بزرگی رسیده بکامسوی پاک هرمزد فرزند ماپذیرفته از دل همی پند ماز یزدان بدی شاد و پیروز بختهمیشه جهاندار با تاج و تختبه ماه خجسته به خرداد روزبه نیک اختر و فال گیتی فروزنهادیم برسر تو را تاج زرچنان هم که ما یافتیم از پدرهمان آفرین نیز کردیم یادکه برتاج ماکرد فرخ قبادتو بیدارباش و جهاندار باشخردمند و راد و بی آزار باشبدانش فزای و به یزدان گرایکه اویست جان تو را رهنمایبپرسیدم از مرد نیکوسخنکسی کو بسال و خرد بد کهن