• 2 سال پیش

  • 1

  • 02:15:03

نشست شاهنامه خوانی بخش۱۵۵- نوشین روان

Shahpod. شاه پاد
0
توضیحات
بشاه جهان گفت بوزرجمهرکه تابان بدی تا بتابد سپهریکی انجمن درج در پیش شاهبه پیش بزرگان جوینده راهبنیروی یزدان که اندیشه دادروان مرا راستی پیشه دادبگویم بدرج اندرون هرچ هستنسایم بران قفل وآن درج دستاگر تیره شد چشم دل روشنستروان راز دانش همی‌جوشنستز گفتار او شاد شد شهریاردلش تازه شد چون گل اندر بهارز اندیشه شد شاه را پشت راستفرستاده و درج را پیش خواستهمه موبدان وردان را بخواندبسی دانشی پیش دانا نشاندازان پس فرستاده را گفت شاهکه پیغام بگزار و پاسخ بخواهچو بشنید رومی زبان برگشادسخنهای قیصر همه کرد یادکه گفت از جهاندار پیروز جنگخرد باید و دانش و نام و ننگتو را فر و بر ز جهاندار هستبزرگی و دانایی و زور دستهمان بخرد و موبد راه جویگو بر منش کو بود شاه جویهمه پاک در بارگاه تواندوگر در جهان نیکخواه تواندهمین درج با قفل و مهر و نشانببینند بیدار دل سرکشانبگویند روشن که زیرنهفتچه چیزست وآن با خرد هست جفتفرستیم زین پس بتو باژ و ساوکه این مرز دارند با باژ تاووگر باز مانند ازین مایه چیزنخواهند ازین مرزها باژ نیزچودانا ز گوینده پاسخ شنیدزبان برگشاد آفرین گستریدکه همواره شاه جهان شاد بادسخن دان و با بخت و با داد بادسپاس از خداوند خورشید و ماهروان را بدانش نماینده راهنداند جز او آشکارا و رازبدانش مرا آز و او بی نیازسه درست رخشان بدرج اندرونغلافش بود ز آنچ گفتم برونیکی سفته و دیگری نیم سفتدگر آنک آهن ندیدست جفتچو بشنید دانای رومی کلیدبیاورد و نوشین‌روان بنگریدنهفته یکی حقه بد در میانبحقه درون پردهٔ پرنیانسه گوهر بدان حقه اندر نهفتچنان هم که دانای ایران بگفتنخستین ز گوهر یکی سفته بوددوم نیم سفت و سیم نابسودهمه موبدان آفرین خواندندبدان دانشی گوهر افشاندندشهنشاه رخساره بی‌تاب کرددهانش پر از در خوشاب کرد

با صدای

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads