• 1 ماه پیش

  • 3

  • 04:27

500 Days Of Summer

500 روز سامر
1
توضیحات

پانصد روز گذشت...

پانصد روزی که هرکدوم مثل فصلِ کوچیکی بودن.

از اولین خنده‌ای که شبیهِ روشن شدن چراغای شهر بود،

تا آخرین شبی که پنجره‌هام تاریک موندن و هیچ صدایی نیومد.



می‌دونی...

وقتی ازت دور بودم، همون تابستون برام یه‌جور دیگه می‌گذشت.

آفتاب همون بود، خیابون‌ها همون بودن،

ولی رنگ‌ها انگار غبار داشتن.


با صدای

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads