• 6 ماه پیش

  • 111

  • 11:12
توضیحات

چی میخاستم از اولش

الان که به کل این ارتباطمون نگاه میکنم ، انگار از اول داشتم تلاش میکردم که بیا دوتایی بسازیم و بریم جلو

بعدش قلبم بهم گفت مسیر درسته فقط به فکر ساختن باش که این همونه . منم بدون فکر فقط اروم اروم باهات قدم زدم .بعدش میدیدم که تو هم باهام اروم اروم داری قدم میزنی . قشنگ نشونه ها رو میدیدم. همه کارا رو قلبم انجام میداد اصلا اجازه ندادم مغزم تصمیم بگیره. چون یه ذره میزاشتم مانور بده خرابکاری میکرد. و الان حسابی از تصمیمی که گرفتم خوشحالم . دلم میخاست برای یک بار هم شده مدل متفاوتی از زندگی رو تجربه کنم. مدلی که شاید ازش فرار میکردم یا میترسیدم. ولی حالا میبینم چقدر خوش شانسم جایی این تصمیم رو گرفتم که با خیال راحت الان دارم مینویسم و نیشمم بازه. وقتی بهم میگی به ثبات رسیدیم ، قلبم به وجد میاد از انتخابم ، از شانس خوبم، از به موقع بودن زمان ومکان و همه چی در کنار هم

چقدر احتمال نشدن زیاد بودا ولی حالا شده و با تمام قوا میخام که حواسم بهت باشه .دوست داشتنت بزرگترین نعمتیه که بهم اعطا شده


shenoto-ads
shenoto-ads