52

توی لحظاتی که نیستی سوار قایقی میشم و قایقم رو توی دریای وجودت میندازم و حسابی پارو میزنم. دریای وجودت پر از ماهی و ها موجودات جذاب ورنگی پنگی مختلفه. میدونی مخم همش توت شناوره. با قایقم که توت پارو میزنم همه چی میبینم. یه جاهایی گرداب یه جاهایی اب اونقدر زلاله . یه جاهایی گل مرداب هست یه جاهایی صدای پرنده های روی اب میاد. یه جاهایی انگار از ابشار سرازیر میشم ولی بجای صدای ابشار صدای جیغ جیغات رو میشنوم. یه جاهایی یه شیرینی های خوشمزه روی اب شناور هستن. یه جاهایی هم دو تا صندلی و یه میز میبینم که روی هر میزی ساعت داره و یکی صبونه رو نشون میده یکی ناهار یکی شام و حتی یکی عصرونه رو نشون میده. بعدش همشون هم جوری چیده شدن که نگاشون میکنم نیشم باز میشه. اخه قشنگ میفهمم این زیبایی چیدمان کار خود زیباشناست هست. عجب دریای وجودی داری. همش ذوق ذوق ذوق توشون هست

عاشقتم شازده کوچولوی جذابم