من ماندم و مادر و عکس هایی که روی دیوار کهنه می...
در سکوتی سنگین، اتاقش را می بینی و بغضت را قورت...
ما مدیون کسانی هستیم که جان خود را به خطر انداخ...
خیابان را به نام او می دانم نه چون ستاره ای در ...
از همان روز اول شریک یکدیگر بودیم. او کادر می ب...
من اروندم... راوی اشکهایی که کسی ندید، صدایی ک...
من، ماسکی کوچک کنار نفسهای تو بودم…
تو ر...
طناب هنوز اون بالاست.
تاب هنوز تکون میخو...
کاش هیچوقت برنمیگشتم. چون برگشتنم باعث شد کسی...
اینجا، در سکوت اتاق و در قاب ناتمام «شام غریبا...
کامنتی ثبت نشده است
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است