هنوز صداش توی مغزم است. صدا برای دو سه سال پیش است. صدای خشدارِ زنی که میگوید: "حالا اینم شهید میشه، بعد، دوباره..." بعدش را یادم نیست. صدای زن همینجا قطع میشود. بعد دوباره چه؟ خاطرم نیست. زن صداش خفه است. صحنه روی دور تکرار است. من به اختلال پارانویا دچارم. بدگُمانی.....
به روایت نرگس ربانی
اولین نفر کامنت بزار
توی راه، نزدیک نیشابور، پابرهنههای پرچم سیاه ب...
حرصم میگیرد وقتی می گوید حالا برویم به مردم مح...
در گروه مادرها غوغا بود. بعضی اصرار داشتند که م...
ما آدمهای توی جمع گریه کنی هستیم. مثلاً باید ب...
دوتا لیوان لنگهبهلنگه از لبه طاقچه برمیدارد ...
چرا اینکار را کرده بودم؟ چرا حرف نپختهای از د...
دلارهایم را توی ماشین حساب میزنم. ذوقی ته دلم م...
...
رملی که باد نشانده بود روی مژههامان،...
...
اینکه از ما بدش بیاید را میفهمم. این...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است