فصل 13

.....

شب 11

امروز که به قهقهه های جذابت گوش میدادم یه جوری قند توی دلم اب شد که اشک از چشام یهو ریخت. چقد خوبه کلی ازت صدای جذاب دارم. دلم میخاد دراز بکشم و ساعت ها صدای نازت رو همش گوش بدم و همون وسط دلم اروم میگیره و خابم میبره. بجای پادکست گوش کردن با صدای تو خابم میبره. چقد خوبه با تو همه چی رو تجربه کردم و این سخت ترین مرحله اش هست و اونم دسترسی نداشتن بهت هست. قربون اون قلب ناز و مهربونت بشم که میدونم برای من میتپه و دلش میخاد زود زود بخلم باشی. غصه نخوریا من خوبم حواست به اموالم باشه بقیش مهم نیست. هرچی باشه دوتایی ازش گذر میکنیم.

دقیقا مثل شازده کوچولو توی بیابون زندگیم منو پیدا کردی و ازم خاستی توم یه قصر بسازی. چقد این قصر الان زیباست . ممنونم ازت که اینقدر با سلیقه ای. مینویسم برایت. مینویسم بخاطرت. مینویسم تا دلم ارامش شود. آخیش جونم دلم میخوادت.

.

...