خانمها قبل از روضه یکی یکی میروند.
نمیفهمم چرا!
گوشی را برمیدارم و ایتا را باز میکنم.
پیامش چشمم را میگیرد ...
به روایت زهرا نوری
اولین نفر کامنت بزار
اولش کمی لثه هایش را روی هم میفشرد، بدنش را سف...
فکر کن یه خانواده ۴ نفره همه شون شهید شده بودن ...
امروز داشتم شمارههای ضروری را برمیداشتم که اگ...
عجیب بود که حتی زبالههای ریخته شده کنار جاده ر...
فکر میکنم چهطور میشود جلوی این همه شمشیر از ...
شنیدن این حرف ها برایم شوکه کننده بود. من تازه ...
در را که بلند میکنم کفها تهنشین میشوند. یک ...
مینشینم کف بالکن و سرم را توی دستهام میگیرم....
عروج یحیی سنوار را در خواب دیدم. نوری بود که از...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است